حسِ آشنا




اجازه میدهی آرزویت کنم؟

من از خیرِ در آغوش گرفتنت گذشتم. بگذار دلخوشِ رویاهایم باشم بگذار همه بگویند "بیچاره دیوانه شده"

من کاری با این حرف ها ندارم فقط میخواهم صبح ها زودتر از تو بیدار شوم موهایت را شانه کنم دکمه های پیراهنت را ببندم دستم را روی صورتت بکشم وای دستم را رویِ صورتت بکشم. یعنی تا این حد اجازه دارم در رویاهایم نزدیکت شوم؟ 

من اصلا از تو توقعِ محبت هم ندارم میدانی دوست داشتنِ تو نیازِ من است مثلِ نیازِ ماهی به آب من بدون دوست داشتنت میمیرم در این خشکیِ مطلق . اصلا من برایِ شعرهایم به تو نیاز دارم . باید هر موقع که کم می آورم لب هایت را زیر و رو کنم شعر هایِ زیادی است لا به لای ِ صورتیِ شیرینش

چشم هایت، چشم هایت که اصلا زندگی است نباید شعرش کرد باید کشید و از دور نگاه کرد و مست شد

حالا اجازه دارم آرزویت کنم ؟ آرزو که بر جوانان عیب نیست، هست؟



توی تصوراتم،

همیشه یه نیمه شب رو تصور کردم ،

که ساعت از ۱۲ گذشته.

نشستی و من

با دوتا فنجون #شکلاتِ_داغ

میام کنارت.

همونجور که موهای بلندمو دست میکشی 

دستات رو باز میکنی تا منو به خودت نزدیک تر کنی،

لبخند میزنی منو به خودت میچسبونی.

دراز میکشم

سرمو میزارم روی پات و با چشمهای بسته،

از سالهایی میگم که چقدر بهمون سخت گذشت

وتو

از سالهایی میگی که چقدر قراره خوشبخت بشیم.

:)


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

سرزمین خنده cg98.ir زندگی من و همسرم نایاب ترین فایل ها در سون فایل موج کویر تتلووووووووو دنياي زيباي من زیست اخلاقی پیش شرطی برای رهایی، توسعه پایدار ملی وشکوفایی انسانی قبله عشق | امام حسین و نهضت عاشورا